پسری با کفش های کتانی

تمرین سانسور نکردن حرف دل

پسری با کفش های کتانی

تمرین سانسور نکردن حرف دل

طلاقی که اسکار گرفت...

  آدم طلاق هم میگیره اینجوری بگیره... 

 

که وقتی داستانش رو تعریف میکنی یه ملتی شاد بشن... 

امروز هشتم اسفند ماه سال یک هزار و سیصد و نود ساعت ۵ بامداد وقتی همه خواب بودیم 

پاسدار هنر سینمای ایران در سطح بین الملل در حال گرفتن مهریه به اجرا گذاشته شده این جدایی فیلم اصغر از فیلمهایی که در اون تاریخ ساخته شده بود...به راستی که پاسداری از حق این ملت کاریست به غایت سخت ...ولی با همت تو عملی شد .حال ملتی رو خوش کردی 

اصغر آقا بهت تبریک میگم...حتما الان خیلی خسته ای چون تو هم عین ما میخوابی به وقت ایران و با ما بیدار میشی به وقت ایران...و وقتی این کار رو انجام دادی که همه ما خواب بودیم... 

برو با خیال راحت استراحت کن...با سر صدایی که راه انداختی ملتی رو بیدار کردی و الان همه مثل من سر پستاشونن و این خبر خوش رو گوش به گوش و پست به پست میرسونن.آقای فرهادی پاسدار و وکیل سینمای ایران در جهان...خسته نباشی..شونه هات رو از راه دور میمالم.. 

سینمای ما زنی زیباست با سنی زیاد که هیچوقت نمیمیره و از قیافه نمی افته 

و بوی عطر خوشش همه جا شنیدنیست تا وقتی عطار های همچو تو عباس کیا رستمی و علی حاتمی و ابراحیم حاتمی کیا ... عطاری میکنندو جوانان راه شما را برمیگزینند...این زن تا بحال ازدواجها دیده و طلاقها گرفته با زیر  لفظی هایی همچو سیمرغ و مهریه هایی همچو گیشه به شهرت و ثروت رسیده...ولی این بار این داماد عروس خود را به سفر هایی برد که نرفته و جاهایی که ندیده و با یک جدایی خوش یمن مهریه ای که حق این عروس خوش قدم بود را پرداخت کرد مهریه ای ارزشمند به نام اسکار ...آدم طلاق هم میگیره اینجوری بگیره...این زن خاطرات زیادی  

از جدایی ها و وصال ها برایمان تعریف کرد اما قصه این جدایی با همه قصه ها فرق داشت و در خاطرمان جور دیگر نشست...قصه این جدایی کاممان را در حد ازدواج دوست شیرین کرد...  

اصغر آقا باغت آباد...  

 

 

 

 

 

سلام به مردم خوب سرزمینم. الان ایرانی های زیادی در سرتاسر دنیا نشسته اند و مراسم را نگاه می کنند. آنها خوشحالند.

 نه فقط به خاطر این جایزه و سینما بلکه بیشتر به این خاطر که در روزگاری که دائم حرف جنگ است و سیاست، نام ایران همراه فرهنگ است.

فرهنگ کهن کشورم زیر غبار سیاست پنهان شده واین جایزه را به مردم کشورم تقدیم می کنم که به همه فرهنگ ها و تمدن ها احترام می گذارند 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ساقی دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ

فرهنگ کشورم زیرغبارخیلی چیزهاپنهان شده..غبارحماقت.خواب آلودگی.ناامیدی .دانستن ونکردن.دیدن وخودرابه کوری زدن ووواگراین غبارسترده می شد..می دیدی که خیلی چیزهاداریم .خیلی ارزشهاداریم که هنوزمیتوانیم به آنهابنازیم..حتی اون بچه ای که کنارترازوی وزن کشی اش دفترکتاب مدرسه اش راپهن کرده وهم میخواند(درس)وهم میخواند(وزن آدمها)وثابت کرده که میتواندهم زمان ۲هندوانه بردارد!!اگه عشق برگرده به سفره هامون واگه سفره هامونوانحصاری نکنیم واگه خواب روکناربزاریم هرکدوم یه برنده یاسکارتوی آکادمی زندگی خواهیم بود..مطلبت زیبابودوبه دل نشست...قلمت مستدام ودمت گرم..

داداا دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ب.ظ http://d4d4.blogsky.com

باز هم ممنون ...آری همین که میشنوی پدر یک گل کاشته سراسیمه تا باغچه میدوی تا گل را ببینی...اما اینجا میگن گل است دیگر حالا به دست هر کس ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد