پسری با کفش های کتانی

تمرین سانسور نکردن حرف دل

پسری با کفش های کتانی

تمرین سانسور نکردن حرف دل

آروم بخواب دوست من...

آروم بخواب دوست من ،صبح که از خواب بیدار میشی تازه همه میخوابن... 

با هرکی حرف میزنی صداتو نمیشنوه یا خوابه یا خودشو بخواب زده... 

یا بیا مثل من شبگرد شو نخواب...  

منم اولاش واسه اینکه صدامو همه بشنون داد میزدم... 

صدام تو شلوغیهای خور خور روزانه مردم گم میشد.. 

تا اینکه شب شد و مردم همه بیدار شدن ...  

همه جا از بیداری مردم ساکت شده بود... 

سکوت همه جا رو گرفته بود... 

بیداری انقدر تلخ بود واسشون که چشماشون رو بسته بودن... 

داد میزدم؟  

فقط کافی بود با آهسته ترین صدا کلمه ای رو بیان کنم... 

همه بر میگشتن سمت من...تو هم بیداری؟؟؟ 

آره منم بیدارم . 

تا الان اشتباهی زندگی میکردم.. 

فکر میکردم شبا همه خوابن و صبحا بیدار..  

 اما اشتباه میکردم... 

صبح که میشه همه به خواب فرو میرن... 

منم انگار تو بیداری خواب میبینم... 

همیشه همینطوره کارای که تو بیداری میدیدم تو خواب هم نمیشد دید... 

حالا تو هم بیا مثل من شبگرد شو... 

همه چی درست میشه... 

بخوای درست میشه... 

نخوای درست میشه... 

خواب و بیدارش فرقی نداره فقط وقتی همه بیدارن بخوابی دردش کمتره... 

خودم هم قاطی کردم  

حرفامو همه میفهمن 

همه تشویقم میکنن  

ولی هیچکدومشون رو تا حالا از نزدیک ندیدم... 

میشه آدم این همه همدرد داشته باشه و تنها بمونه؟ 

تو هم بیا مثل من شبگرد شو... 

وقتی همه صبحا میخوابن تو بیدار شو... 

شب شده یه ستاره تو آسمونه انقدر روشنه که همه جا رو روشن روشن کرده انقدر گرمه که 

حتی واسه خوابیدن پتو نمیخوای...تازه ستاره در اومده همه میرن که بخوابن تو بیدار شو... 

تو هم بیا مثل من شبگرد شو... 

یه ستاره تو آسمونه به اسم خورشید.. 

دیگه مثل صبح نیست که ۱۰۰۰ تا ستاره تو آسمون باشه ندونی کدومش رو انتخواب کنی تازه ستاره هایی که نور ندارن سوسو میزنن و نزدیکه که خاموش بشن... 

تو هم بیا مثل من شب گرد شو... 

یه ستاره هست اونم ماله خودته ... همه ازش بدشون میاد... 

همه از اون ستاره رو بر میگردونن... 

بودن اون ستاره تو خوابشون اذیتشون میکنه... 

از ترس بودن اون ستاره تو هفت تا سوراخ قایم میشم... 

دریغ از اونکه نورش از کوچکترین روزنه پیشمونه... 

اون ستاره واسه ماست... 

بیا تو هم مثل من شبگرد شو... 

نظرات 3 + ارسال نظر
طـ ـودی شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:49 ق.ظ http://b-namoneshon.blogsky.com

علیرضا شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ق.ظ http://www.d4d4.blogsky.com

طـ ـودی شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:07 ق.ظ http://b-namoneshon.blogsky.com

حرفی نداشتم که بشه نوشتش.

منم نفهمیدم این همه حرف یهو از کجا در اومد!شب بخیر..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد