-
ای دل دیگه بال و پر نداری ...
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1391 03:54
ای دل دیگه بال و پر نداری داری پیر میشی و خبر نداری... انگار همین دیروز بود که چشمم به دست دایی ،شوهر خاله و اسم و رسم دارای فامیل بود که ببینم چقدر اسکناس واسه عیدی آماده کردن...و کلی ذوق لباس نو داشتم ، یه شلوار لی با یه جیب پر پول نو...یه تیشرت که مارک پشت گردنش از نویی گردنم رو میزد.و بوی نویی که داشت دماغم و حال...
-
آخرین مطلب سال..(یک سال گذشت)
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1390 17:33
سام علک... دلم زیاد با آخر ها و پایان ها نیست... اما چه کنیم که هر آغازی پایانی دارد .. یک سال گذشت... یادمه سال ۸۵ بود چند ماهی از سربازی گذشته بود.خیلی سخت میگذشت.. خیلی عذاب بود.. وقتی رفته بودم تو خونه های سازمانی نیروی هوایی خرید کنم.. یه پیرمرد رو دیدم که عصا به دست نشسته رو یه سکوی سیمانی داره ملت رو تماشا...
-
چهار شنبه سوری...
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 14:04
سلام... یه کم که فکر میکنم میبینم نمیتونم بیخیال چهار شنبه سوری بشم... کیفی که میکنم وقتی دارم هیزم جمع میکنم واسه آتیش و روشن کردن آتیش در کنار خنده های باحال و بی غش خانواده بیشتر از ضرریه که امشب بهم میرسه... و اگه جالب نبود اصلا ملت... ولی خوب بعضیا با نو آوری تو این رسم قدیمی خواستن خاص باشن و تافته ای جدا بافته...
-
طرحی برای چهار شنبه سوری...
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 10:55
سلام عزیزان... مخصوصا اونایی که امروز یه فکرایی تو سرشونه... مثل خود سوزی . خود ترکونی . خود ... من به چهار شنبه سوری میگم جنگ سوری... یه نوع آماده شدن واسه جنگ . به نظر من دولت باید از این موضوع استفاده کنه و تو این شب به جای اینکه خودشو مردمو اذیت کنه ..بیاد و آموزشهای نظامی رو با ادوات جنگی به مردم شروع کنه... از...
-
کمک...
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 12:52
یا هو نمیدونم چرا اینجوری شده. از همه جا با خبریم اما بی خبریم از همه چیز! من که اینجوریم تورو نمیدونم. بزار روشن تر بگم واضح شی ! لباس میپوشم سعی میکنم مرتب باشم و به قولی با تیریپ! اما وقتی میرم بیرون دوست ندارم هیچ احدی بهم نگاه کنه! پس چرا سعی میکردم تو چشم باشم؟؟؟ بذار با یه کلید دیگه روشنت کنم ! بیشتر دخترا سعی...
-
عجب
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 13:09
این داستان یهو تو یکی از سایتها به چشمم خورد مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت: - می خواهم ازدواج کنم. پدر خوشحال شد و پرسید: - نام دختر چیست؟ مرد جوان گفت: - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند. پدر ناراحت شد. صورت در هم کشید و گفت: - من متأسفم به جهت این حرف که می زنم اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج...
-
صادقیه...
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1390 14:10
دیشب به یکی از دوستام میگفتم: وقتی دورت پره سنگه بجای اینکه واسه نفس کشیدن کل عمرت رو صرف کنار زدنشون کنی و بعد که میخوای نفس بکشی میبینی نفس آخرته.. بهتره اونارو به ترتیب بغل هم بچینی و ازشون پله ای بسازی بالا بری هم هوای تازه بخوری هم اون سنگ رو به لذت بالا بردن کسی برسونی نه متوجه ذلت سنگ بودنش بکنی... بعضی وقتا یه...
-
میخوام وبلاگم رو جاشو عوض کنم...
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 15:22
دم بچه های بلاگفا گرم که حد اقل میان یه نظر میدن... اینور وبلاگش بخار نداره... آدم دستش به نوشتن نمیره اصلا...
-
سینه مالا مال درد است ....
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 14:45
سام علیک دیروز ظهر خیلی خوب بود البته تا وقتی که از بانک بر نگشته بودم .. وقتی از بانک برگشتم سر کار رفتم که دستام رو بشورم زیر دستم یه لیوان بود که ۲ روزی بود که اونو تو ظرفشویی میدیدم تا اومدم دستم رو بشورم لیوان با صدای بلند ترکید و شد اندازه حجمی که یک کالری میتونه اونو گرم کنه ...یعنی ۱ سانت ۱ سانت... عین شیشه...
-
میمیریم
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 14:17
میمیریم و اونقدی که باید مادرمون رو در آغوش نکشیدیم... میمیرن و اونقدی که باید مارو در آغوش نکشیدن... میمیریم و اونقدی که باید عذر خواهی نکردیم... میمیرن و اونقدی که باید دلمون رو شاد نکردن.. میمیریم و اونقدی که باید تفریح نکردیم... میمیرن و اونقدی که باید ... میمیریم و میمیرن و نمیدونن مردیم یا کشتن... یا کشتن یا...
-
چه لپ تابی بخرم...
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 13:44
سلام عزیز دلم.. شغل من لپ تاپ هست...اگه یه موقع نیاز به خرید تعمیر یا مشاوره داشتید خوشحال میشم کمکتون کنم در مورد اینکه چه لپتاپی بورس بازار ه چه لپ تاپی مناسب کار شماست یا کیفیت چه لپ تاپی بهتره در حال حاضر یا از کجا لوازم جانبی تهیه کنید و یا هر سوالی که در مورد لپ تاپ واستون پیش میاد رو من حساب کنید.
-
حذف یکی از نمایندگان مجلس...
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 14:23
به نام خداوند بخشنده و مهربان سلام ... صبح امروز وقتی از درب منزل بیرون میومدم با حالی خوب از این همه جشن و سرور که دیشت تو تلوزیون دیده بودم و صحبت های باحال آقای شهردار که از برنامه پارک ملت دیدم و شادابی برنامه های صبح رادیو که واقعا سر حالم کرده بود و ایشالا بعد انتخابات هم ادامه داشته باشه ... با کلی شادابی و عرق...
-
والا...
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 17:20
بیشتر دنبال چی هستی تو وبلاگ ها ؟ منو کمک میکنی تا بفهمم از این دریا بیشتر از کدوم ساحلش خوشت میاد؟والا
-
جالبه بدونی...
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 17:09
Reuters - "A Separation" won the Oscar for best foreign language film on Sunday, becoming the first Iranian movie to win the honor.l Written and directed by Asghar Farhadi, the domestic drama focuses on a couple going through a divorce and touches on traditions, justice, and male-female relationships in...
-
طلاقی که اسکار گرفت...
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 15:25
آدم طلاق هم میگیره اینجوری بگیره... که وقتی داستانش رو تعریف میکنی یه ملتی شاد بشن... امروز هشتم اسفند ماه سال یک هزار و سیصد و نود ساعت ۵ بامداد وقتی همه خواب بودیم پاسدار هنر سینمای ایران در سطح بین الملل در حال گرفتن مهریه به اجرا گذاشته شده این جدایی فیلم اصغر از فیلمهایی که در اون تاریخ ساخته شده بود...به راستی...
-
دیشب یه پشه نیشم زد
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 15:47
دیشب یه پشه نیشم زد پاشدم دنبالش کردم بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم اومدم بکشمش یهوگفت بابا ! راست میگفت من باباش بودم آخه خون من تو رگاش بود ! تا صبح تو بغل هم گریه کردیم
-
روز خسته کننده
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 15:05
امروز از اون روزای خسته کننده است که نمیتونم خودمو تحمل کنم .منم مثل خیلیای دیگه سر جای خودم نیستم ..منم شدم مثل خیلیای دیگه دارم کار میکنم صبح میرم تا شب سر کار..خانواده راضین آیا خود من هم راضیم؟ جایگاه من اینجاست؟ نمیدونم مثل همیشه وقتی همه راضی باشن واسم خوبه..اما امروز از اون روزاییه که خود اصلیم فوران میکنه و...
-
سلام دوباره
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 13:34
سلام دوباره میکنم بهت که اومدی سر بزنی وبلاگم... سلام دوباره میکنم به خودم که دوباره اومدم سر بزنم به وبلاگم بعد ماه ها... خدا رو شکر میکنم که سالمم و میتونم بیام اینجا و دوباره درد و دل کنم و حرفهایی که احساس میکنم بجز من خیلیای دیگه باید بشنون رو بنویسم...آخه میدونی از وقتی فهمیدم درد و دل یعنی چی با خیلیا درد و دل...
-
به راستی چه رازی در چفیه نهفته است؟
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 01:53
به راستی در چفیه چه رازی نهفته است که با اشک وخون آشناست و هنوز در کنار امام شهیدان ، دستمال بی ادعاست؟ در حسینیه ی امام ، سینه زده ای ؟ چفیه ای را که بر شانه ی قبله هاست ، دیده ای؟ در جمکران الغوث و الامان ، گفته ای؟چفیه ای را که راهنمای جست وجوگران مهدی زهرا است ، دیده ای؟ در دانشگاه نماز خوانده ای؟چفیه ای را که...
-
انواع گرد...
شنبه 8 خردادماه سال 1389 14:24
یاهو امروز از صبح توی خیابونای تهرون ویلون بودم اخه شغلم یهو ایجاب کرد که ویلون باشم میدونید که... اما تا حالا تهرون رو اینجوری ندیده بودم. کاش دوربین عکاسیم همرام بود. دوربینی که فقط باهاش تو مجالس و پارکها و طبیعت ازش استفاده میکردم امروز خیلی بدردم میخورد پارک و طبیعت همیشه هست صحنه های توی خیابونه که خاطره میشه و...
-
خدا نگاه کن...
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 23:28
خدا نگاه کن بنده هاتو... فکر میکنن هیچوقت نمیمیرن و وقتی میمیرن گرد و غبار و خاک حتی سنگ قبرشون رو از یاد میبره.. توی ۱ دقیقه دل رو میشکونن و نمیدونن واسه التیام بخشیدن به اون درد سالها باید سخت گذروند... کل عمر و سلامتیشونو میدن برای بدست اوردن پول و بعد کل داراییشونو میدن واسه بدست اوردن سلامتیشون... یه عمر در حسرت...
-
سلام
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 02:14
یاهو داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ سلام نترس حرفای دلم داغ از خدا میخوام کمکم کنه تا اون چیزیرو که بهش فکر میکنم رو بنویسم. شما هم بخونید در ضمن هر سوالی داشته باشی جوابشو ۳ سوت واست پیدا میکنم تازه کلی عکس هم دارم که واست اپ میکنم